English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7029 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
draught board U تخته شطرنجی برای بازی چکرز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
draught U ابخور
draught U حاشیه
draught U لبه
draught U کشش جریان هوا
draught U کوران
draught marks U علایم ابخور
draught line U خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
morning draught U صبوحی
beer on draught U ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
draught beer U ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
draught hole U گودالکششهوا
draught tube U لاستیکجریانهوا
draught horse U اسب بارکش
draught horse U یابو
draught arm U اهرم کششهوا
draught tube liner U خطوطلاستیکجریانهوا
above board U بی حیله
above board به طور آشکار
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
across the board U سرجمع
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board U برد
board U صفحه مدار
by the board U از طرف پهلوی ناو
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
over the board U بازی شطرنج حضوری
go by the board U از ناو پرت شدن
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
To get on board. U سوار کشتی شدن
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
across the board یکسره
across the board U شامل تمام طبقات
to go on board U سوارکشتی شدن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U هیات
board U منزل کردن
board U غذای روی میز
board U پانسیون شدن
board U تخته پوش کردن
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U تخته
board U تابلو
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U میزشوریادادگاه
board U میز غذا
board U اغذیه
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U جلد کردن تخته
board U روکش کردن
board U سکوی شیرجه
board U صفحه یامیز شطرنج
board U تابلوی امتیازات
board U شدن
board U کشتی
board U سوار
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته حاوی نقشه
board U مقوا
side board U میز قفسه دار
side board U میز کناری
side board U میز پا دیواری
side board U میز دم دستی
shoulder board U پیش فنگ
takeoff board U تخته پرش طول
tea board U سینی
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
terminal board U تخته اتصال سیم
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
sliding board U سراشیبی
switch board U تابلوی برق
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
straw board U مقوای ضخیم
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
status board U تابلو وضعیت
status board U تابلوی وضعیت
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board U تخته شیرجه
splash board U سپر پاشنه قایق
system board U برد سیستم
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
selection board U هیات گزینش
playing the board U بازی بر صفحه
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board U کارت
paste board U مقوا
particle board U تخته خرده چوب
particle board U نوتخته
panel board U تابلوی برق
paddle board U تخته شنا
pack board U وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board U لوح احضار
open board U صحنه خلوت شطرنج
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation U تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
on board a ship U سوار کشتی
on board a ship U در کشتی
playing the board U بازی فی نفسه
plotting board U پلاتینگ برد
seguin board U تخته سگن
sea board U خط ساحلی
sea board U دریاکنار
sea board U کناردریا
sea board U کناره دریا
scale board U تخته نازک
scaffold board U تخته زیر پا
scaffold board U تخته چوب بست
running board U تخته رکاب اتومبیل
runing board U رکاب
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board U میز تنظیم مسافت
programmer board U برد برنامه ریز
press board U مقوای فشرده
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
sliding board U سرسره
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
for half board U برای نیم پانسیون
for full board U برای تمام پانسیون
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board U میزاتو
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board U هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board U آبچکانفرفشوئی
chopping board U تختهسبزیو گوشت
board meeting U جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging U غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
managing board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board and lodging U خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
eaves-board U لب بام
clap-board U [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
barge-board U [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
governing board U کمیته حاکمه
board of managers U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board U کمیته مباشر [شرکت سهامی]
tote board U تختهحملونقل
skirting board U تختهپارچهای
route board U تختهتعیینمسیر
board game U بازی روی تخته
weather board U تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
wash board U تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash board U تخته رختشویی
wall board U تخته برای چوبکاری دیوار
valley board U اب رو درهای
unpopulated board U تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board U کف پله
top board U میز نخست شطرنج
to fall over board U ازکشتی پرت شدن
tilting board U صفحه کج شونده
three ply board U تخته سه لا
thin board U لا
terminal board U تخته ترمینال
terminal board U تخته کلم
board games U بازی روی تخته
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
pressing board U تختهفشرده
placard board U تختهپلاکارد
louvre-board U سکویروزنهدار
lighting board U تختهروشنایی
front board U مقوایجلویی
board insulation U عایقتختهای
backing board U تختهپشتیبان
back board U جلدپشتی
alighting board U تختهتراز
emery board U سوهان ناخن
diving board U دایو
diving board U تخته پرش
diving board U تختهی شیرجه
bread-board U تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board U لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board U تختهی نان بری
terminal board U محوراتصال سیمها
direction board U پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
center board U ته قایق بادبانی
casualty board U تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
card board U مقوای نازک
call board U تخته اعلانات
breast board U سینه بندی تونل
floor board U تخته کف
bottom board U تخته کف
Recent search history Forum search
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1‌‌زوار دور شیشه پنجره‌ ‌]
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com